.persianblog'">
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
افسوس
شب تاره و دل من بی قراره از چشم مهتاب امید می باره وقتی نگات شادی برام بیاره زنده میشم با عشق تو دوباره صد تا سواره دور قصر چشمات اما چشات صیاد تکسواره عاشقترینم به روی ماهت همیشه کاش قاصدک از تو خبر بیاره کاش قاصدک از تو خبر بیاره اگه یه روز ببینمت ای آشنای ناشناس می پیچه توی کوچمون یه باغچه عطر گل یاس ببین که با حس نگات ، یه حرف نو دارم برات ستاره ها رو می شکنم ، خورشید می سازم تو چشات شب تاره و دل من بی قراره از چشم مهتاب امید می باره وقتی نگات شادی برام بیاره زنده میشم با عشق تو دوباره صد تا سواره دور قصر چشمات اما چشات صیاد تکسواره عاشقترینم به روی ماهت همیشه کاش قاصدک از تو خبر بیاره کاش قاصدک از تو خبر بیاره ¤ نویسنده:افسوس
ازم جدا نشو ، دردت به جونم مزن بر هم بساط عاشقونم اگه عشق منو لایق بدونی تو رو بر طاق چشمام می نشونم
یار جونی نرو نرو ، ماه پیشونی نرو نرو پسند من توای از باغ دنیا ، نذار روی دل من داغ دنیا
تماشا کن شب چارده ماهه میدونم که میای دلم گواهه ستاره پر کشید از پشت مهتاب میگه جدایی از عاشق گناهه
یار جونی نرو نرو ، ماه پیشونی نرو نرو پسند من توای از باغ دنیا ، نذار روی دل من داغ دنیا
اگرچه رفتی و دلم شکستی فرشته نجات من تو هستی دلم بی تابه واسه دیدن تو بیا و چاره کن راهی که بستی
یار جونی نرو نرو ، ماه پیشونی نرو نرو پسند من توای از باغ دنیا ، نذار روی دل من داغ دنیا
¤ نویسنده:افسوس
شاید اینو تو نفهمی,حس من از جنس نوره ¤ نویسنده:افسوس
ای مردمان بگویید آرام جان من کو ؟ راحت فضای یاران ، محنت رسان من کو ؟ نامش همی نیارم ، بردن به پیش هرکس گه گه به ناز گویم ، سرو روان من کو ؟ در بوستان شادی هر کس به چیدن گل آن گل که نشکنندش در بوستان من کو ؟ جانان من سفر کرد ، با او برفت جانم باز آمدن از ایشان ، پیداست آن من کو ؟ هر چند در کمینه نامه همی نیرزم در نامه بزرگان زو داستان من کو ؟ هر کس به خانمانی دارد مهربانی من مهربان ندارم ، نا مهربان من کو
¤ نویسنده:افسوس
افسوس بر آن عمر گرامی که هدر شد آن معبد رویایی من زیر و زبر شد دردا که تو مرد سفر عشق نبودی افسوس دل غافل من بی خبر شد
افسوس ، افسوس ، افسوس ، افسوس
روزی که دل عاشق من تازه نفس بود در چشم از هر دو جهان عشق تو بس بود حسرت به کف آورد و به خورشید نظر داشت بیچاره عقابی که گرفتار قفس بود
افسوس ، افسوس ، افسوس ، افسوس
سلام ای چلچراغ قطره های اشک نومیدی سلام ای غم که جای تنگ این دل را پسندیدی بیا تا پر بگیرد از دل من جغد این کابوس بیا و در کتاب خاطرات من بخوان افسوس
افسوس ، افسوس ، افسوس ، افسوس
¤ نویسنده:افسوس |
![]() مدیریت وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک کل بازدیدها:4280 بازدیدامروز:0 |
![]() |
اشتراک در خبرنامه |
جستجو |
![]() |
موضوعات وبلاگ |
|
بایگانی شده ها |
آهنگ وبلاگ |
|